من هستم واقعی خودتان را کشف کنید
قانون ۱ : قانون شدن

شما که هستید؟
شاید گمان کنید پاسخ این پرسش را میدانید ولی بهاحتمالقوی اینطور نیست. در پاسخ، اسم خودتان را بر زبان نیاورید؛ این نامی است که به آن خوانده میشوید، نه آنچه بهراستی هستید. داراییهای شما، دستاوردهای شما، شغل و مقام شما، تعریف شما نیست. آنقدر منیت در تاروپود زندگیمان ریشه کرده است که بهصورت ناخودآگاه من هستم خودمان را بر پایه و اساس منیت تعریف میکنیم.
من هستم واقعی و اصیل شما، از رهگذر روح و جان شما تعریف میشود
میل جان در حکمت است و در علوم / میل تن در باغ و راغست و کروم
میل جــــــــان اندر تــــرقی و شــــــــرف / میل تن در کسب و اسباب علف
“مثنوی معنوی”
تا زمانی که ندانید که هستید، نخواهید دانست به کجا تعلق دارید. همینکه بدانید که هستید، آنگاه بهخوبی روشن خواهد شد که چرا اینجا و در این زمان، روی این کره خاکی و در این جسم مادی تجلی پیداکردهاید.
دو کلمه، «من هستم» تمام سرشت حقیقی شما را در بردارد. خداوند شمارا در این دنیا قرار داده که شما «من هستم» خود را متجلی کنید و به شناخت درونی برسید. وقتی میگویید «من هستم»، نهتنها به اصالت خودتان اذعان میکنید بلکه رسالت زندگیتان نیز معین میشود. این دو یکی هستند. اینیکی از حقایق بنیادین و مهم قوانین تفکر است که:

وقتی «من هستم» خود را اظهار میکنید، به الوهیت درونتان دست مییابید
فطرت الهی شما
همهی ما تکبهتک در تصویر خدا آفریدهشدهایم. شما بهواسطهی «من هستم» به این جهان فرستادهشدهاید و «من هستم» حالتی در ذهن و تصور شماست. «من هستم» الوهیت درون شماست، به این شرط که بتوانید آن را ببینید.
این ادعایی عظیم است، شاید عظیمترین مدعا باشد. انسان تنها خلیفهی خدا بر روی زمین است. تنها مخلوقی است که قدرت خلق دنیای خود و شکل دادن به آن را دارد و میتواند امور را نخست با اندیشیدن، به «بودن» فرابخواند، (چون سرآغاز همهی امور تخیل است) و روی آنها کار کند تا آنها را به تجلی برساند و در قالب واقعیت مادی درآورد.
یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ
اى فرزند آدم! من به هر چیزى بگویم باش، موجود خواهد شد، تو در فرمانهایم اطاعتم کن تا تو را به مقامى برسانم که به هر چه گفتى باش، موجود شود
( در جلسه یازدهم دوره پاکسازی ۳ گانه، بهطور مفصل پیرامون این موضوع و چگونگی قدرت آفرینش انسان صحبت شده است )
وقتی سرشت «من هستم» تان را اظهار میکنید، در حقیقت به الوهیت اصیلتان اذعان میکنید و در قالب نقشی فرو میرود که خداوند بهعنوان «خلیفهی خدا» در این جهان به شما محول فرموده است. کشف اصالت و رسالت خودتان را آغاز میکنید که همانا طی طریق در الوهیت و اظهار مشیت الهی از طریق اعمال و رفتارتان به دیگر انسانهاست.
این به چه معناست؟ زمانی که «من هستم» تان را اظهار میکنید، قدرت به ودیعه نهاده شده در درونتان را برای تبدیل افکار به اشیاء به کار میاندازید. بهاینترتیب، فراتر از «خواستن» و «خواهش نفس» پیش میروید. چون «خواستن» سرمنشأ تمامی مصائب و فقر و درماندگی روح است. بهجای خواستن و طمع کردن، در فطرت الهیتان سیر کنید:

اگر امری را که میخواهید اذعان کنید همان امر هستید، آنگاه آن به تجلی درمیآید.
به عبارت دیگر ما آنچه را می خواهیم جذب نمی کنیم، بلکه چیزی را جذب می کنیم که هستیم!
اگر خانهای زیبا میخواهید، باید خودتان همان خانه شوید.
اگر میخواهید صاحب یک شرکت سودآور باشید باید اذعان کنید که خودتان آن شرکت هستید و دیگر تفاوتی بین «بودِ» شما و آن شرکت، خانه یا هر چیز دیگری که آرزوی مشتاقانهی شما باشد، نمیماند. این قدرتی الهی است که خداوند به شما عطا فرموده است؛ و میراثی از این عظیمتر نیست.
این بسیار برایتان حیرتانگیز خواهد بود که مشیت الهی در زندگیتان مانند گلی در درونتان شکوفا شود و هر روز مسیر بهگونهای طی کنید درحالیکه میدانید بهسوی تقدیری پیش میروید که خداوند بسی پیشازاینکه کائنات را شکل دهد، برایتان مقرر فرموده است. ولی وقتی دیگر مردمان فطرت الهی شمارا درک میکنند دچار سردرگمی میشوند، چراکه بسیاری قادر به درک الوهیت و اصالت درونی خودشان نیستند.
وقتی «من هستم» قبلیتان را پاکسازی کنید و «من هستم» واقعی خودتان را آگاهانه کشف کنید،
آنگاه میتوانید در وادی روح طی طریق و زندگی کنید.
ازاینجا تازه زندگی اصلی شما شروع میشود و با آگاهی از روح درونتان، به همان روح تبدیل میشوید
یادتان باشد که از تعقیب اصالت درونتان بازنمانید و آن را به کناری نگذارید و اجازه ندهید مردمانی که نمیتوانند فطرت حقیقی خویشتن شمارا درک کنند، بر شما اثر بگذارند.
مسیر هر زندگی، بر اساس انتخابی طی میشود و انتخاب بعضی چنین است که پس از شما، به آگاهی دست پیدا کنند. ولی بعضی دیگر هرگز به آن نخواهند رسید. ایشان را به سبب درک اندکشان شماتت نکنید، ولی درعینحال به سخنان منفی و تردیدآمیز ایشان نیز گوش نسپارید. برایشان آرزوی هدایت کنید و با حقیقت الهی خودتان هم آهنگ بمانید.
آیا معرفت خدایی دارید؟
قانون اول یعنی قانون شدن، اساس تمامی مطالبی است که پسازاین خواهد آمد. حقیقت ساده این است که خدا میخواهد شما در الوهیت خود بهپیش بروید و آن را در این جهان متجلی سازید:
در جایگاه بندهی او، کلام او را به قالب مادی بیاورید و در مأموریت آفرینش شریک شوید. چه نگرش زیبایی!
اما لازمه بندگی کردن، رهایی از بردگی کردن است.
بهعبارتدیگر، شما نمیتوانید همزمان هم در اسارت منیت خودتان باشید هم در ارتعاش و بندگی فرمانروای جهان.
وقتی «من هستم» تان را کشف و اذعان میکنید، دستی از دستان خداوند میشوید تا در فرآیند آفرینش با جان جهان همنوا شوید. وقتی «من هستم» را بر زبان میآورید، مأموریت جدیدی پیدا میکنید. میتوانید هنرمند باشید، یا نویسنده، مدیر، تولیدکننده یا هر چیز دیگر؛ اما شما باید مقصودی برای خود در نظر بگیرید، ولی اطمینان حاصل کنید که مقصودتان با آنچه خداوند برایتان در نظر گرفته و با مشیت الهی، همراستا باشد.
اگر مقصودتان، مقصودی مخالف با مشیت الهی باشد، نتایجی مخالف با خواستهتان به دست میآورید. پس اگر درصدد هستید اموری را که ارادهی خداوند بر تحققشان قرارگرفته به تجلی درآورید، باید با مقصود الهی همراستا باشید. این بسیار بسیار اهمیت دارد. به همین دلیل تا این اندازه ضروری است که همزمان با اذعان «من هستم»، عقلانیت و نفستان را در برابر خواست خداوند پاکسازی کنید. درواقع مسیر این کشف و شهود از پاکسازی و تزکیه می گذرد.
دانی که بر هوا چرا نمیپَری؟ زیرا که از هوی نمیبُری!
حتی زمانی که در ساحت الوهیتی که خداوند به شما عطا فرموده، گام برمیدارید نباید سعی کنید خواست خودتان را بر مشیتی که خداوند برایتان در نظر دارد تحمیل کنید. اصرار و پافشاری ترفند منیت شماست، به آن آگاه باشید. باید در شنیدن کلام خدا، پذیرا باشید و آنچه را خدا برایتان در نظر گرفته، بشنوید، بسازید و رقم بزنید.

رشتهای بر گردنم افکنده دوست / میکشد هر جا که خاطرخواه اوست
زمانی که بتوانید نفس و خودخواهیتان را کنار بگذارید و به عبارت بهتر پاکسازی عمیقتری انجام دهید (که البته این کار شجاعت میخواهد) و ذهنتان را در آرامش و سکون قرار دهید، آنگاه خویشتنتان را بهمانند مجرایی برای هدایت و الهام و اندیشههایی که بیواسطه از جانب خدا میآیند، میگشایید. تا زمانی که چنین هماهنگی و توافقی بین ذهن و روح وجود داشته باشد، شما جریانی پیوسته و ابدی از اندیشهها و الهامات خدایی، دریافت میدارید.
دیگر همیشه همهچیز را از منبع لایزال میگیرید. به این میماند که در کلاس درس، دانشآموز زرنگ و باهوشی کنارتان نشسته باشد و همیشه بگذارد مشق شبتان را از روی دست او رونویسی کنید. یک روز بیدار میشوید و میبینید سرزنده و تقدیس شده در برابر جریانی عظیم از اندیشههای جدید، امور جدید، انگیزههای نو برای ساخت، فرصتهای جدید برای داشتن و بخشیدن و ثروت جدیدی که بهسوی شما سرازیر شده، قرار دارید و این شیوهای بسیار هیجانانگیز برای زندگی کردن است.
قانون اول از قوانین کیهان
حالا که آمادگی دریافت این آگاهی را دارید، قانون اول را بخوانید:

( قانون اول: ما در دنیای «بودن» زندگی نمیکنیم، بلکه در دنیای «شدن» به سر میبریم )
هیچ زندهای، ایستا نیست. اگر در حالت سکون بمانید، اگر فقط باشید، آنگاه مردهای بیش نیستید. مردابی که میگندد. ما در کائناتی به سر نمیبریم که ایجادشده باشد، بلکه در کائناتی زندگی میکنیم که در حال ایجاد «شدن» است، لحظهبهلحظه.
هر امری، مراحلی دارد، تکاملی دارد. هر چیزی و هر انسانی در حال تکامل است، در حال تغییر است و به چیزی جدید تبدیل میشود و بهسوی آنچه فردا خواهد بود در حال حرکت است؛ و حدس بزنید زمانی که به آن حالت برسد، چه میشود؟ آنگاه تبدیلشدن به آن چیزی را آغاز میکند که فردای آن روز خواهد شد! و این جریان ادامه دارد! آری، جریان!
هرلحظه، شما در حال حرکت بهسوی وضعیت جدیدی از شدن هستید
یا بهسوی تحقق و برآورده شدن ظرفیتی که خداوند برایتان معین فرموده است یا در جهت خلاف آن. انتخاب با شماست، ولی هیچگاه نمیتوانید دست از حرکت بردارید. شما همواره در مسیر «شدن» به شخصی غیر ازآنچه اکنون هستید، قرار دارید. شاید بپرسید:

«من به چه کسی تبدیل میشوم؟»

در حقیقت «شدن»، آزادی مقدس و متبرکی هست.
هیچگاه در جایگاهی که هستید یا در آنچه هستید متوقف نمیمانید. هرگز در وضعیت فقر، بیماری، بیکاری و … ماندگار نخواهید بود، مگر آنکه خودتان انتخاب کنید که بمانید. این پیام «من هستم» است. پس چرا باید شخص دیگری نگران نجات شما از زندگیای باشد که آن را نمیخواهید؟
واقعیت ناگوار این است که هیچکس شمارا نجات نخواهد داد، چراکه هرکسی در این جهان، دقیقاً سر جای درست خودش قرار دارد، ازجمله شما. جای درست شما، تقدیر شما نسبت، انتخاب شماست. این وظیفهی پیامبران نیست، وظیفهی دوستان، خانواده یا هیچکس دیگر هم نیست. پروردگار نیز چنین کاری نمیکند. خداوند تنها راه را فرارویتان میگذارد و میگوید: من این را برایت مقدر کردهام که دنبال کنی.
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند
حال، چه این مسیر را دنبال کنید چه نه، به خودتان بستگی دارد. «شدن» به ما این قدرت را میدهد که آنچه را هستیم و بسیاری امور دیگر را در زندگی تغییر دهیم. اگر چنین نبود، بسیار کسانی که در آغاز زندگیشان فقیر بودند، هرگز دارا و صاحب زندگی باشکوه نمیشدند
برای «شدن»، باید «من هستم» تان را کشف کنید و برای این کار باید به مسیر هدایت برگردید.
باید در آرامش باشید، اندیشههایتان و نفستان را با پاکسازی، آسوده کنید تا بتوانید به ندای الهی گوش فرا دهید که با شما سخن میگوید
اگر این کار را نکنید خود را محکوم کردهاید تا در دنیای گذشته زندگی کنید، گویی در یکی از عکسهای سیاهوسفید و رنگ و رو رفتهی قدیمی زندگیتان محبوس ماندهاید و سرجایتان میخکوب شدهاید، یا اینکه دائماً در نگرانی آینده به سر خواهید برد. شما باید رهایی از گذشته و شفای گذشته را بیاموزید. کائنات، همانگونه که ذات الهی مقدر فرموده، تصویری متحرک است؛ تصویری که خداوند هرلحظه در حال آفرینش و ویرایش آن است. شما در جایگاه بنده و قائممقام او در این آفرینش دست دارید.
یک پیشنهاد رد نشدنی برای شما ( کد تخفیف ۱۰۰ درصد ):
اگر هنوز ویدیوی شفای گذشته رو ندیدین، پیشنهاد میکنم بلافاصله بعد از اتمام این مقاله، این آموزش ۹۲ دقیقه ای رو مشاهده کنین
(روی عکس مقابل کلیک کنین)
کد تخفیف بالا را در قسمت “اعمال کوپن” در سبد خرید وارد کنید

اگر خدا، استاد آفرینش است، شما در جایگاه «من هستم» تان، شاگرد او به شمار میآیید
هر چه باشد ما در حالت پیوستهای از آفرینش هستیم. جسم ما هرلحظه سلولهای جدیدی خلق میکند. هر هفت سال تمامی سلولهای بدنمان تعویض میشود. پیوسته در جسم متولد میشویم و ازآنجاکه خدا ما را دوست دارد، پیوسته در روح نیز زاده میشویم. این عشق، به هر سلولی فرصت دوباره، سهباره، چهارباره و… میدهد تا با حقیقت «من هستم» بیدار شود و ظرفیت راستین خود را دریابد. هر صبح، شما دوباره نو شدهاید و شفا یافتهاید. هر سپیدهدم، روز جدید دیگری است تا در جهان گام بردارید.
آیا شما مورد لطف و هدایت الهی قرار دارید؟
احساسات درونی و نتایج بیرونی شما، بهترین پاسخ به این سؤال است.
اگر پذیرای هدایت جان جهان باشید، آرامش درونی و موهبتها و نعمات الهی وارد زندگیتان میشوند بی آنکه برایشان زحمتکشیده باشید. شما در حوزهی دیگری مشغول کار و فعالیت هستید ولی پول به مصداق وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ همواره در زندگیتان سر میرسد؛ و مردم میگویند: «چگونه این کار را کردی؟» و مهمتر از آن در دل میگویند: «چرا او آن را به دست آورد درحالیکه من مدام عرق میریزم و هیچ عایدم نشده است؟»، در این مقطع در درونتان لبخند بزنید و به حقیقتی بنیادین از نظم امور الهی اعتقاد پیدا کنید که:
بهشت را به بهانه نمیدهند، به بها میدهند. بهای یادگیری اینکه قوانین الهی چگونه کار میکند
این عین حقیقت است. لطف الهی شامل حال کسانی که فقط با عرق جبین امرارمعاش میکنند نمیشود. همچنین شامل حال کسانی نمیشود که فقط عبادت میکنند، حداقلها را در راه خدا میبخشند و آنگاه تکیه میزنند و منتظر خدایند تا به رویشان لبخند بزند. خداوند با افسوس به آنان مینگرد چون آنان متوجه چندوچون امور نشدهاند و درک روشنی از طرز کار جهان ندارند. لطف الهی فقط شامل حال کسانی میشود که میفهمند خدا در این دنیا چگونه عمل میکند.
خداوند چگونه عمل میکند؟
کلید لطف الهی و درک ظرفیتی که خداوند از پیش برای زندگیتان مقرر فرموده است، در درک چگونگی عملکرد خداوند در این جهان مستتر است؛ یعنی درک قوانینی که خدا تعیین کرده و بنابراین بر اساس آنها نیز عمل میکند. این حقیقت ما را به این جمله میرساند:

هدف حیات انسان، تحقق هدف خداوند در جهان مادی است.
این باوری بس بزرگ و شکوهمند است! این یعنی خداوند ما را نیافریده که مانند موجوداتی ریز و بیمقدار، در سرعت و شتاب به اینسو و آنسو در تقلا باشیم، همانگونه که بعضی میخواهند به شما بباورانند. بلکه خداوند هر یک از ما را برای ایفای نقشی آفریده تا به طرح الهی، تجلی عینی و مادی ببخشیم. هر کس در این میان، بخشی از این طرح را اجرا میکند و جزئی از این برنامهی کاری را به ثمر مینشاند. خداوند، معمار اعظم است و هر یک از ما معمار هستی خود هستیم و امور را با قدرت درونمان، به بودن فرامیخوانیم.
از همین رو خداوند انسان را خلق کرد؛ تا انسان نقش خود را در اجزای بی شمار هدف ازلی الهی، ایفا کند. به زبانی دیگر:
تمامی هدف خلقت، تجلی است.
به همین دلیل خداوند ما و کائنات را خلق فرمود تا مقصود او را در واقعیت مادی، متجلی کنیم!
این مسؤولیتی تکاندهنده و فروتنانه است، مگر نه؟! هدف هستی انسان، بیان هدف روح است تا آن را در قلمرو ماده، تجلی بخشد. ولی برای این کار، باید بدانید که شما نیز روح هستید. روحی که میپیماید، تکلم میکند و به لباسی جسمانی از گوشت و خون ملبس شده است. لباس را به اشتباه خودتان نپندارید. جسم لباس شماست، لباسی مقدس و قابل احترام اما روح است که ماهیت شماست.
بسیاری، از احساس یا شنیدن سخنان روح در درونشان عاجزند و به همین دلیل نمیتوانند با ندای روح به کلام درآیند. از همین روست که در آرامش و سکون به سر بردن تا به این اندازه اهمیت دارد، یعنی اینکه ذهنتان را آرام کنید و بینظمی و اغتشاش افکار، عقلانیت، نگرانی و اضطراب را فروبنشانید و در آرامش بیاسایید تا بتوانید سخنان روح را که در شما لب به سخن میگشاید بشنوید.
هنگامیکه کاملاً از آن روح آگاهی یابید، یعنی زمانی که به آن توجه کامل داشته باشید، (کلمه کلیدی اینجا توجه است) آن را فرامیخوانید و آن زمان است که میتوانید به وضعیت «من هستم» وجودتان برسید. زمانی که کلام روحی را که خدا در شما به ودیعه نهاده میشنوید و او را در برمیگیرید، کلامتان، اندیشههای او را بیان خواهد کرد و شما نور خدا را در درون خویش به ظهور میرسانید.
به همین دلیل تا به این اندازه اهمیت دارد که به مصداق وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی پیوسته در اندیشهی توانمندی، کامیابی، تندرستی، آرامش و … باشید
زمانی که در ساحت روح سخن میگویید، کلامتان به تجلی خواهد رسید
شما در این کرهی خاکی هستید تا «من هستم» تان را به تجلی درآورید
و بهپیش بروید و در فرآیند آفرینش با خالق جهان همراه شوید
توضیحات قانون اول به پایان رسید اما تفکر پیرامون آن تازه شروعشده است. به ترتیب قوانین بعدی را دنبال کنید تا به درک عمیقتری از طرز کار خداوند و جایگاه خودتان در این قوانین ببرید.

مشتاق نظرات و کامنت های زیبای شما در قسمت دیدگاهها هستم | بهزاد حسینی
